۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

بشنو از نی

بشنو این نی چون شکایت می کند

از جدایی ها حکایت می کند

این بیت از مثنوی آغازگر کتابی است که مولانا خود آن را چنین توصیف می کند:

هذا کتاب المثنوي، و هو اصول اصول اصول الدين في کشف اسرار الوصول و اليقين و هو فقه اله الاکبر ... و انه شفاه الصدور و جلاء الاحزان و کشاف القرآن و سعه الارزاق و تطييب الاخلاق، بايدي سفره کرام برره يمنعون بان لايمشه الا المطهرون. (مقدمه مثنوي)

اين کتاب اصول اصول اصول دين در گشودن رازهاي وصول به حق و يقين و فقه اکبر خداوند است ... شفاي سينه ها و زداينده اندوه ها و گشاينده رازهاي قرآني و فراخي بخش روزي معنوي و پاک کننده اخلاق است که به دست فرشتگان کرام نوشته شده و هم آنان جز پاکان را به حقايق آن راه نمي دهند.


آنچه که در ادامه می آید بررسی این سئوال است که چرا مولانا مثنوی را از زبان نی آغاز می کند.بدین منظور بهتر است در ابتدا نی را به عنوان یکی از سازهای موسیقی ایرانی بررسی و جایگاه آنرا در عالم موسیقی بشناسیم تا با بررسی آن به چرایی انتخاب نی به عنوان یک سمبل در مثنوی پی ببریم .نی سازی است متشکل از یک لوله استوانه ای میان تهی از جنس نی که سراسر طول آن از هفت بند و شش گره تشکیل شده است ( به این دلیل این ساز را نی هفت بند نیز می گویند).نی از انواع سازهای بی زبانه است.هوا از طریق نفس نوازنده از انتهای بالائی به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزدیکترین سوراخ باز خارج می شود.بنابراین باز و بسته شدن سوراخ ها به توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هوای مرتعش و طول موج ارتعاش را زیاد و کم کرده و در نتیجه صوت زیر و بم مي شود.این ساز را نمی توان کوک کرد.یعنی کوک آنرا چنانکه در سازهای زهی با پیچاندن گوشی ها میسر است نمی توان تغییر داد. بدین نسبت نمی توان آن را با ساز دیگر منطبق کردو از اینرو معمولا در نقش تکنوار ظاهر می شود.همانگونه که پیداست نی دارای ویژگیهایی است که آن را از دیگر سازها متمایز و منحصر به فرد می نماید که یکی از مهمترین مشخصه ها میان تهی و بادی بودن این ساز است و اینکه کوک آن قابل تغییر نبوده و در نقش تکنواز ظاهر می گردد.

حال که با نی آشنا شدیم به سراغ مولانا می رویم تا سراینده این اشعار را نیز مورد کاوش قرار داده با خط فکری و هدف او از سرودن مثنوی آشنا شویم.

آنگونه که در تذکره ها ذکر گردیده مولانا جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است.جلال‌الدين در بين راه در نيشابور به خدمت شيخ عطار رسيده و مدت كوتاهي درك محضر آن عارف بزرگ را كرده است.او در ابتدا به آموختن علوم زمان خویش چون ادبیات ، فقه ، اصول حدیث ، تفسیر قرآن ، فلسفه و عرفان پرداخته و در فقاهت به مرتبه اجتهاد می رسد و در ادامه مراحل رشد خویش با راهنمایی سید برهان الدین ترمذی وارد وادی تصوّف شده و به سیر و سلوک می پردازد تا اینکه با ملاقات با شمس الدین محمد تبریزی در ٣٩سالگی و در اثر تحول عجیبی که در اثر این ملاقات در مولانا ایجاد می شود، همه چیز را در بارگاه عشق قربانی و آخرین مرحله از سلوک خود را آغاز و به انجام می رساند. از این پس با آتشی که عشق بر هستی او زده، خالی از خود شده، و نی گونه جان به نفخات او سپرده جز عشق نمی اندیشد، جز عشق نمی گوید و جز عشق نمی خواهد و مثنوی، حاصل این دوره با شكوه از زندگی این فقیه ، فیلسوف و عارف مسلمان است.این سیر تکاملی را در این بیت از شعر معروفش می توان دید که

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست

خام بدم پخته شدم سوختم

ادامه دارد ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر