بنام خدا
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
در ادامه بحت پیرامون چیستی و چرایی نی مفهوم دیگری نیز قابل توجه هست که می توان گفت، خود تاییدی است بر مباحث گذشته.
نی علاوه بر اینکه نام یک ساز موسیقی است داری معنای لغوی دیگری نیز است که در زبان فارسی برای نفی چیزی از آن استفاده شده و آنرا قید نفی می نامند به طوری که از این قید برای بیان نیستی شیئ، فعل و یا پدیده ای استفاده می شود.
جان کلام اینکه نی سمبل انسان کاملی است که با رسیدن به مقام نیستی، فارغ از قید زمان و مکان به منبع حقایق واصل و در او فانی گردیده است، کلام او، نگاه او و حتی افعال او نه از خود که از حقیقت نشات می گیرد و همه از اوست.
با این اوصاف و با مشخصات یاد شده از نی و احوالات مولانا می توان اذعان نمود که نی، نه تنها بین سازهای موسیقی که به حق از میان تمام اشیاء ملموس پیرامون او بهترین انتخاب برای بیان حقایق بوده است .
حال که با نی، این زبان روایتگر مثنوی آشنا شدیم به سراغ حکایت های او می رویم تا به تعبیر مولانا به شکایات او در قالب روایتها و تمثیلات گوش جان بسپاریم .
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر